۱۳۸۹ فروردین ۳۱, سه‌شنبه

adsl و ما جوونای سیب زمینی (ببخشید خودمو گفتم به شما بر نخوره!!)


به گزارش خبرنگار سیب زمینی نیوز بعد از گذشت دهه ی اول وارد شدن اینترنت پر سرعت ( مثلا!!) به ایران سیب زمینی ها فت و فراوان شده اند و دیگر اگر گفتند فلان کس سیب زمینی است اصلا بر که بهش نمی خورد هیچ ، تازه خیلی هم حال می کند . حالا این که چرا شخص حال می کند کاملا مساله ی شخصی است و به خودش مربوط است .
آن زمان که adsl نداشتیم خیلی راحت تر بودیم . اصلا این adsl خواب و خوراک ما را گرفته است . همه ی ما سیب زمینی ها بعد از ساعت 12 شب تازه کارمون شروع می شه و مثل مرغ پر کنده کنار تخت مان جلز و ولز می کنم تا ساعت به یک نصف شب برسه و دانلود هامون را شروع کنیم.

تا به خودمان می آییم می بینیم ساعت پنج صبح شده است و یک ساعت دیگه باید بریم خودمونو به بقیه نشون بدیم (بریم دانشگاه).
اینه که لوازم آرایشی پیرایشی و غیره را بر می داریم و هی مو صاف می کنیم و خانوم ها ماتیک مالی می کنند و ما آقایون کله هامون رو فشن می کنیم(البته بعضی هامون که مو داریم!!!) و خلاصه بعد از ساعت شیش صبح می زنیم بیرون . این جاست که بابا مامان مشکوک می شن که خب حتما اینا یکی رو دارن که قر درست می کنند ( آخه فکر می کنند همه مثل خودشون بی جنبه هستن!) اما خبر ندارن ما جوونای دهه ی شصت سیب زمینی هستیم و واسه دل خودمون این کار ها رو می کنیم .
حالا هی قسم بخور بابا من این کاره ای که تو فکر می کنم نیستم . مگه بابا هه قبول می کنه . بابا هه که هیچی . رئیس دولت و پادوهاش هم قبول نمی کنن.
بابا من به خدا حاضرم تعهد بدهم که یکی از همون سیب زمینی هایی هستم که احمدی نژاد به بدبخت بیچاره ها داد و ما رو بدبخت کرد!!!

۱۳۸۹ فروردین ۲۳, دوشنبه

خدایا چرا من باید تا آخر عمرم یه سیب زمینی بمونم؟


امروز رفتم با دوستام درس بخونیم . آخه امتحانات میان ترم دانشگاه شروع شده .وسط درس خواندنمان بود که داشتیم مسخره بازی در می آوردیم . من هم شروع کردم به تعریف خاطرات سیب زمینی ام. اما من هر چی خاطره تعریف کردم هیشکی به خاطره های من نخندید و به شکلک در آوردن و بینی در آوردن رفیقم بچه ها بیش تر خندیدند تا خاطره های من. اصلا خصلت سیب زمینی همین است .

بابا من نمی خوام دیگه یه سیب زمینی تنبل باشم به کی بگم. خدایا چرا من باید تا آخر عمرم یه سیب زمینی بمونم؟ این چه تقدیر مسخره ای هست؟

۱۳۸۹ فروردین ۲۲, یکشنبه

درباره ی من




من یه سیب زمینی مثل همه ی سیب زمینی ها هستم . فقط به شرطی مزه می دم که یا آب پز شم یا سرخ کرده شم . هیچ سود و زیانی هم واسه کسی ندارم فقط واسه بابام که پول ها شو هدر می دم . هیچ کی با من دوست نمی شه




آخه من یه سیب زمینی ام . غیر وب گردی و در گونی موندن هیچ خاصیتی ندارم . اگه زیاد توی آفتاب بمونم سبز می شم. فعلا بسه!

توقع از یه سیب زمینی

مگه از یه سیب زمینی چه توقعی می شه داشت . غیر از کارایی که همه ی سیب زمینی ها می کنند!